دلتنگ بودم بیشتر از آنچه می دانی دانلود شعر و دکلمه ی جدید مجید احمدی به نام سقوط

ساخت وبلاگ

 

دانلود, شعر و دکلمه, ی جدید, مجید, احمدی, به نام سقوط,

تنظیم : هادی شعبانی ؛ مدیر پخش : حسین زینالی

 

حامیان پخش :  

سایت پاپ موزیک ، سایت نکست وان ، سایت صدا باران ، سایت به ترانه ،

سایت ایرسانگ ، سایت میهن موزیک ، سایت موزیک فا ، برف موزیک

با سپاس از خبرگزاری آریا

 

دانلود, دکلمه, سقوط, از مجید, احمدی, , با صدای خود شاعر

 

" سقوط,"

 

دلتنگ, بودم, بیشتر, از آنچه, می دانی,
من بودم, و تنهایی و یک عصر بارانی

روی تراس خانه با یک پاکت سیگار
در عمق تکراری ترین اندوه پر تکرار

با بغض سنگین زود بستم چشم هایم را
بلکه نبینم چهار چوب انزوایم را

دریایی از این اشکهای بی هوایم را
بی رحمی تنهایی بی انتهایم را

بلکه نبینم در میان دود مردن را
در اول راه جوانی زود مردن را

با خاطراتت لحظه هایم زیر و رو میشد
ای کاش این بغض ترک خورده رفو میشد

ای کاش باران میشدی بر اشک چشمانم
یا کاش میشد اشک هایم را بپوشانم

تو از هوای این دل تنها چه می فهمی
از طعنه های تلخ آدم ها چه می فهمی

از خنده های این و آن بر بی کسی هایم
از رفتن بی حاصل امروز و فردایم

از گریه های مادرم در سجده ی آخر
از دلخوشی هایی که با تو رفته از این در

از آرزویی که برایش فاتحه خواندم
از چیزهایی که فقط در حسرتش ماندم

از روزها و لحظه هایی که هدر رفته
از عصرهای جمعه های سرد هر هفته

از درد زخم خنجری که خورده ام از پشت
از حالت شکستن آینه ای با مشت

از اینکه بردم در رکوع و سجده نامت را
در هر قنوتم آرزو کردم تمامت را

در خواندن هر سوره دیدم چشمهایت را
وقتی کم آوردم صدا کردم خدایت را

از اینکه روزی در خودم صدبار میمیرم
از اینکه حرفت می شود حناق می گیرم

از این که حتی در میان جمع تنهایم
از دیدن مرگ تمام آرزوهایم

تو از هوای این دل تنها چه می فهمی
از طعنه های تلخ آدم ها چه می فهمی ؟

من بی تو با دلتنگ,ی و غم زندگی کردم
من بی تو حتی مرگ را هم زندگی کردم

تو رفتی از دست من و دست همه رو شد
دستان گرم دوستان تیغه ی چاقو شد

از دوستانم دشمنی دیدم ضرر دیدم
این روزها من دشمنان را دوست تر دیدم

دلخسته از نیرنگ و تزویر رفیقانم
مثل نهالی در دل بی رحم طوفانم

تنهاتر از فرمانروای مانده بی لشگر
از قلعه ای ویران شده در جنگ ویران تر

بی کار و کس بی هم نفس بی سایه بی همراه
تنهاترم از اولین انسان روی ماه

از چه بگویم درد را وقتی نمی فهمی
وقتی رهایم کرده ای در اوج بی رحمی

اصلا مگر از حال من قلبت خبر دارد
اصلا مگر این حرفها در تو اثر دارد ؟

رفتی زمانی که مرا از عشق پر کردی
تو آخرین احساس قلبم را ترور کردی

تو چشم بسته در مسیری بی سر انجامی
دیوانه ای دل ساده ای خود محوری خامی

قانون این جنگل تماما ضد قانونی است
اینجا تمام پنجه ها ، چنگال ها خونی است

آهو تو باید بین سبزه زارها باشی
حیف است نان سفره ی کفتارها باشی

از خود مراقب باش اینجا چشم ها هیزند
گرگ و سگ و چوپان همه بر سر یک میزند

من از نگاه هرزه های شهر می ترسم
از  مردمان بی وفای شهر می ترسم

از هر صدای آشنا هربار می ترسم
از سایه ها همسایه ها بسیار می ترسم

چشمان خود را باز کردم خسته از کابوس
روی تراس خانه و بارانی و مایوس

آتش کشیدم آخرین سیگار پاکت را
تا کی ببینم آخر این دنیای نکبت را ؟

تا کی برنجم از مصیبت های تکراری
از له شدن هایم درون چاردیواری

دیگر شکستم کاسه ی لبریز صبرم را
بی تو سرودم شعر روی سنگ قبرم را

این زندگی چیزی به جز درد دمادم نیست
آدم بدون درد باشد اسمش آدم نیست

باشد گناهش پای آن که بی پناهم کرد
یک روز از این بالا خودم را پرت خواهم کرد

 

شاعر : مجید, احمدی,

 

 

شعر کامل تو تمنای من و جان من و یار منی شاعر : مجید احمدی...
ما را در سایت شعر کامل تو تمنای من و جان من و یار منی شاعر : مجید احمدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamtarane بازدید : 196 تاريخ : چهارشنبه 14 آذر 1397 ساعت: 21:38